کلمه جو
صفحه اصلی

همزمانی


مترادف همزمانی : تقارن، مقارنت

فارسی به انگلیسی

coincidence, conjunction, contemporaneity, simultaneity, synchronization

مترادف و متضاد

synchrony (اسم)
هم اهنگی، انطباق، هم زمانی، هم عصری، تقارن، همگاهی

synchronism (اسم)
انطباق، هم زمانی، ایجاد همزمانی، هم وقتی، همگاهی

concurrency (اسم)
هم زمانی

simultaneity (اسم)
هم زمانی، همبودی

synchronization (اسم)
هم زمانی، تقارن، همگاهی، همگامی، همگاه سازی

isochronism (اسم)
هم زمانی، تقارن، ایجاد تقارن، ایجاد همزمانی

تقارن، مقارنت


فرهنگ فارسی

هم دوره بودن هم عصری .

دانشنامه عمومی

همزمانی ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
هم زمانی مفهومی که اولین بار توسط کارل گوستاو یونگ مطرح شد و به رخ دادن دو اتفاق (و یا بیشتر) گفته می شود که حادثه ای معنی دار را تشکیل دهند، اما از لحاظ علّی هیچ ربطی به هم نداشته باشند
همزمانی و درزمانی (Synchrony and diachrony) مفاهیمی مکمل در زبان شناسی، روشی که به بررسی مسائل در یک نقطهٔ مشخص از زمان یا در زمان های مختلف می پردازد
همگامی عمل هماهنگ کردن رویدادها برای عمل کردن به عنوان یک سیستم واحد

دانشنامه آزاد فارسی

هَمزمانی (روان شناسی)(synchronicity)
اصطلاحی در فراروان شناسیو از مفاهیم اصلی در نظریۀ کارل یونگ، روان پزشک سوئیسی برای توجیه برخی از پدیده های فراهنجارو دیگر پدیده های ابهام آمیز، نظیر پیشگویی و طالع بینی. طبق نظر یونگ، بین برخی مسائل هیچ رابطۀ علّی وجود ندارد؛ مثل دو فکر مشابه در زمانی واحد بین دو فرد که در مکان های مختلف قرار دارند یا رویایی بدشگون و رویداد مرتبط با آن. در ضمن این رخدادها کاملاً هم تصادفی نیستند. اما بین این رخدادهای کم وبیش همزمان، نوعی همزمانی معنی دار وجود دارد، به نحوی که نشان دهندۀ ظهور عملی ادراک مربوط به فرآیندهای الگویی در ناخودآگاه جمعیاست.

فرهنگستان زبان و ادب

{synchrony} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] زمان بندی مشترک میان فرستنده و گیرنده

پیشنهاد کاربران

تقارن . . . . .


کلمات دیگر: