کلمه جو
صفحه اصلی

هزار اوا


مترادف هزار اوا : ( هزارآوا ) بلبل، عندلیب، هزاردستان

فرهنگ فارسی

( هزار آوا ) (اسم ) ۱- بلبل : (( تاهزار آوا ازسروبر آرد آواز گوید اورامزن ای باربد رودنواز... ) ) ((توبدوگوی که ای بلبل خوشگوی میاز که مرا دردل عشقی است بدین نال. زار ) ) (منوچهری )

فرهنگ معین

( هزار آوا ) (هَ ) (اِمر. ) بلبل .

لغت نامه دهخدا

( هزارآوا ) هزارآوا. [ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) هزاردستان. ( انجمن آرا ). بلبل. عندلیب. هزار. هزاران. ( یادداشت به خط مؤلف ).و او را هزارآواز هم میگویند. ( برهان ) :
تا هزارآوا از سرو برآرد آواز
گوید او را مزن ای باربد رودنواز.
منوچهری.
بر گل نظم چون هزارآوا
تا گه صبح می سرایم من.
مسعودسعد.
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
نفیر فاخته و نغمه هزارآوا.
خاقانی.
رجوع به هزارآواز و هزاردستان شود.

فرهنگ عمید

( هزارآوا ) = هزار


کلمات دیگر: