برابر پارسی : ناانگاشته، پیکرناپذیرفته
نامصور
برابر پارسی : ناانگاشته، پیکرناپذیرفته
لغت نامه دهخدا
نامصور. [ م ُ ص َوْ وَ ] ( ص مرکب ) تصویرناشده. شکل و صورت نایافته :
اندر مشیمه عدم از نطفه وجود
هر دو مصورند ولی نامصورند.
اندر مشیمه عدم از نطفه وجود
هر دو مصورند ولی نامصورند.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: