کلمه جو
صفحه اصلی

نامتصور


برابر پارسی : ناپنداشته، پندارناپذیر

لغت نامه دهخدا

نامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] ( ص مرکب ) تصورنشده. || چیزی که دریافت و تصور آن ممکن نباشد. ( ناظم الاطباء ). ناممکن. صورت ناپذیر.


کلمات دیگر: