کلمه جو
صفحه اصلی

وجین


مترادف وجین : پازش

فارسی به انگلیسی

weeding

مترادف و متضاد

پازش


فرهنگ فارسی

[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زدودن مزرعه از علف هرز [مهندسی منابع طبیعی- محیط‌زیست و جنگل] بخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحم و نهال‌های نامرغوب یا ناخواسته در مرحلۀ شَل


عمل کندن ودروریختن گیاههای هرزه ازمیان کشتزار
(اسم ) عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه .
وجین کردن پاک کردن کشت از علف هرزه و خورده . کندن علف های هرز از زمین زراعتی

فرهنگ معین

(و ) (اِ. ) کندن علف های هرز.

لغت نامه دهخدا

وجین. [ وَ ] ( ع اِ ) کرانه وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کرانه زمین درشت هموار اندک بلند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

وجین. [ وَ / وِ ] ( اِ ) وجین کردن. پاک کردن کشت از علف هرزه و خودرو. ( ناظم الاطباء ). کندن علف های هرز از زمین زراعتی. واچین کردن. فرخوکردن کشت. گزین کردن کشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

وجین . [ وَ ] (ع اِ) کرانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه ٔ زمین درشت هموار اندک بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


وجین . [ وَ / وِ ] (اِ) وجین کردن . پاک کردن کشت از علف هرزه و خودرو. (ناظم الاطباء). کندن علف های هرز از زمین زراعتی . واچین کردن . فرخوکردن کشت . گزین کردن کشت . (یادداشت مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار.

فرهنگستان زبان و ادب

{weeding} [کشاورزی- زراعت و اصلاح نباتات، مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زدودن مزرعه از علف هرز [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] بخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحم و نهال های نامرغوب یا ناخواسته ...

گویش مازنی

پاک کردن زراعت از علفهای هرز وجین


/vejin/ پاک کردن زراعت از علفهای هرز وجین

/vajeen/ جدا کردن

جدا کردن


واژه نامه بختیاریکا

پاشد ( پاشت ) ؛ پختار؛ پرداخت

پیشنهاد کاربران

واژه ی وجین با واژه ی وجدان همریشه است زیرا هر دو از واژه اوستایی vī - čina وی=وا چین=چیدن ، ویچین=گزین ) به دست آمده اند که به معنی به معنای بازشناختن ، تشخیص، تمیز دادن و سپس چیدن و بیرون کشیدن می باشد . همان طور که عمل وجین نیاز به تشخیص علف هرز و سپس چیدن آن مربوط است با وجدان که نیاز به تشخیص خوب و بد و سپس انتخاب و گزینش و یا حذف یکی از آن دو است.


از فعل ترکی bi�mek ( بیچمک ) به معنی چیدن ، درو کردن گرفته شده که از آن کلمه bi�in ( بیچین ) به معنی چینش ، درو مشتق شده است.
"بیچین" بعد از ورود به فارسی به صورت "وجین" در آمده است.


کلمات دیگر: