کلمه جو
صفحه اصلی

ناهد


مترادف ناهد : اسد، شیر، ضیغم، هژبر، ناهید، نارپستان

مترادف و متضاد

۱. اسد، شیر، ضیغم، هژبر
۲. ناهید
۳. نارپستان


فرهنگ فارسی

۱ - (صفت ) زن بر آمده پستان ۲ - برخیزنده بسوی دشمن ناهض .۳ - ( اسم ) شیراسد.

فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) زن برآمده پستان . ۲ - برخیزنده به سوی دشمن . ۳ - (اِ. ) شیر، اسد.

لغت نامه دهخدا

ناهد. [ هَِ ] ( ع ص ) زن برآمده پستان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). دختر نارپستان. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). کنیزک پستان از جای برخاسته. ( دهار ). کنیزک که پستانش از جای برخاسته بود. ( مهذب الاسماء ). دختری که پستانش نو برآمده باشد. ( غیاث اللغات ). کاعب ناهدة. ج ، نواهد. || غلام مراهق. ( معجم متن اللغة ) ( آنندراج ). ج ، نهداء، نُهّاد، نواهد. || برخیزنده به سوی دشمن . ( ناظم الاطباء ). ناهض. ( نشوء اللغة ). ج ، نُهّاد. || ] ( اِ ) اسد. ( معجم متن اللغة )( المنجد ). شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

ناهد. [ هَِ ] ( اِخ ) مخفف ناهید، ستاره زهره.( برهان قاطع ). ستاره زهره. ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). ناهده. ناهید. ( جهانگیری ). رجوع به ناهید شود. || ( اِ ) باغ آباد و مشجر. ( ناظم الاطباء ).

ناهد. [ هَِ ] ( اِخ ) ناهید. نام مادر اسکندر. ( از انجمن آرا ). رجوع به ناهید شود.

ناهد. [ هَِ ] (اِخ ) مخفف ناهید، ستاره ٔ زهره .(برهان قاطع). ستاره ٔ زهره . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). ناهده . ناهید. (جهانگیری ). رجوع به ناهید شود. || (اِ) باغ آباد و مشجر. (ناظم الاطباء).


ناهد. [ هَِ ] (اِخ ) ناهید. نام مادر اسکندر. (از انجمن آرا). رجوع به ناهید شود.


ناهد. [ هَِ ] (ع ص ) زن برآمده پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة). دختر نارپستان . (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). کنیزک پستان از جای برخاسته . (دهار). کنیزک که پستانش از جای برخاسته بود. (مهذب الاسماء). دختری که پستانش نو برآمده باشد. (غیاث اللغات ). کاعب ناهدة. ج ، نواهد. || غلام مراهق . (معجم متن اللغة) (آنندراج ). ج ، نهداء، نُهّاد، نواهد. || برخیزنده ٔ به سوی دشمن . (ناظم الاطباء). ناهض . (نشوء اللغة). ج ، نُهّاد. || ] (اِ) اسد. (معجم متن اللغة)(المنجد). شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: