مترادف نامعدود : بی حساب، بی شمار، بی شمر، بی قیاس، ناشمرده متضاد نامعدود : معدود برابر پارسی : ناشمرده، بی شمار
مترادف و متضاد
بیحساب، بیشمار، بیشمر، بیقیاس، ناشمرده ≠ معدود
فرهنگ فارسی
۱ - ناشمرده : من چگویم که گر اوصاف جمیلت شمرند خلق آفاق بماندطرفی نامعدود. ( سعدی ) ۲ - (صفت ) بی حساب بی شمارمقابل معدود.
لغت نامه دهخدا
نامعدود. [ م َ ] ( ص مرکب ) بی حساب. بی شمار. ناشمار. بیکران. بی قیاس. بی اندازه. بسیار. || ناشمرده. ( ناظم الاطباء ). شمرده ناشده : من چه گویم که گر اوصاف جمیلت شمرند خلق آفاق ، بماند طرفی نامعدود.