کلمه جو
صفحه اصلی

وقیح


مترادف وقیح : بی ادب، بی چشم ورو، بی حیا، بی شرم، پررو، دریده، شوخ، گستاخ، هتاک

متضاد وقیح : کم رو، محجوب

برابر پارسی : بی شرم، بی آبرو، پررو، دریده، گستاخ

فارسی به انگلیسی

impudent, shameless, indecent, audacious, barefaced, brazen, daring, flagrant, foulmouthed, immodest, insolent, obscene, obscenity, off-color, raunchy, raw, rude, cheeky

shameless, impudent


audacious, barefaced, brazen, daring, flagrant, foulmouthed, immodest, insolent, obscene, obscenity, off-color, raunchy, raw, rude, shameless


فارسی به عربی

صارخ , قبیح

مترادف و متضاد

hideous (صفت)
شنیع، زشت، زننده، مخوف، ترسناک، مهیب، عنیف، وقیح، سهمگین

flagrant (صفت)
زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا

smoking room (صفت)
وقیح

بی‌ادب، بی‌چشم‌ورو، بی‌حیا، بی‌شرم، پررو، دریده، شوخ، گستاخ، هتاک ≠ کم‌رو، محجوب


فرهنگ فارسی

بی شرم، شوخ چشم، بی حیائ، پرووگستاخ
(صفت ) بی شرم بی حیا پررو.

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (ص . ) بی شرم و حیا.

لغت نامه دهخدا

وقیح. [ وَ ] ( ع ص ) ( رجل...الوجه ) سخت روی یا کم شرم. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). بی شرم. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). شوخ روی. ( تاج المصادر بیهقی ) :
هست چون قمری طناز و وقیح
هست چون طوطی غماز و نمیم.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 658 ).
آن خدایی که تو را بدبخت کرد
روی زشتت را وقیح و سخت کرد.
مولوی.
گر فسونی یاد داری از مسیح
کو لب و دندان عیسی ای وقیح.
مولوی.

فرهنگ عمید

۱. بی شرم، شوخ چشم، بی حیا، پررو و گستاخ.
۲. زشت، ناپسند.

فرهنگ فارسی ساره

گستاخ، بی شرم


جدول کلمات

پررو

پیشنهاد کاربران

مستهجن

چشم دریده. [ چ َ / چ ِ دَ دَ/ دِ ] ( ن مف مرکب ) کنایه از بی شرم و بی حیا باشد. ( برهان ) . چشم شوخ و شوخ چشم و بی حیا. ( آنندراج ) . بی حیا وگستاخ و بی شرم و بی ادب. ( ناظم الاطباء ) :
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد.
حافظ ( از آنندراج ) .

پررو . . . . دریده . . . . . بی ابرو . . . . . .


کلمات دیگر: