مترادف وژن : قذرات، کثافت، نجاست
وژن
مترادف وژن : قذرات، کثافت، نجاست
مترادف و متضاد
قذرات، کثافت، نجاست
فرهنگ فارسی
(اسم ) کثافت نجاست : از آن زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر که از نفاق درونت (درونه ) وژن نمی داند . ( رضی نیشابوری )
فرهنگ معین
(وَ ژَ ) (اِ. ) ۱ - کثافت ، نجاست . ۲ - جسم بودن .
لغت نامه دهخدا
وژن. [ وَ ژَ ] ( اِ ) آلودگی وکثافت. ( فرهنگ نظام ). کثافت و نجاست. ( برهان ) ( آنندراج ). کثافت. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) :
از آن ز زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر
که از نفاق درونت وژن نمی داند.
رضی الدین نیشابوری ( از انجمن آرا و فرهنگ نظام ).
مبدل وسن. ( فرهنگ نظام ). رجوع به وسن ( اِ ) شود.
از آن ز زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر
که از نفاق درونت وژن نمی داند.
رضی الدین نیشابوری ( از انجمن آرا و فرهنگ نظام ).
مبدل وسن. ( فرهنگ نظام ). رجوع به وسن ( اِ ) شود.
فرهنگ عمید
۱. کثافت، نجاست.
۲. جسامت و هنگفتی.
۲. جسامت و هنگفتی.
کلمات دیگر: