کلمه جو
صفحه اصلی

دوق

عربی به فارسی

دوک , لقب موروثي اعيان انگليس


فرهنگ فارسی

به معنی شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد .

لغت نامه دهخدا

دوق. [ دَ / دو ] ( ع مص ) دواقة. ( ناظم الاطباء ). گول شدن. ( منتهی الارب ). احمق شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردیدن اشتران. || ناگوارد شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. ( منتهی الارب ). آزمودن. ( تاج المصادر بیهقی ). || سرباز زدن گوسپنداز علف از ناگواری و بیمار گردیدن. ( منتهی الارب ).

دوق. ( ع اِ ) به معنی شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. ( از المعرب جوالیقی ص 155 ). رجوع به الالفاظ الفارسیة المعربه ادی شیر و دوغ شود.

دوق . (ع اِ) به معنی شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. (از المعرب جوالیقی ص 155). رجوع به الالفاظ الفارسیة المعربه ادی شیر و دوغ شود.


دوق . [ دَ / دو ] (ع مص ) دواقة. (ناظم الاطباء). گول شدن . (منتهی الارب ). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردیدن اشتران . || ناگوارد شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. (منتهی الارب ). آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || سرباز زدن گوسپنداز علف از ناگواری و بیمار گردیدن . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: