آنکه ذوق لطیف وسلیم را از دست داده بی ذوق : ترسم که مرده ذوق شمارند خضر را جان دادنی ز شوق تو روزی هوس نکرد . ( ظهوری )
مرده ذوق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مرده ذوق. [ م ُ دَ / دِ ذَ ] ( ص مرکب ) آنکه حس ذوق او باطل باشد. ( آنندراج ). بی ذوق. فاقد ذوق سلیم :
ترسم که مرده ذوق شمارند خضر را
جان دادنی ز شوق تو روزی هوس نکرد.
ترسم که مرده ذوق شمارند خضر را
جان دادنی ز شوق تو روزی هوس نکرد.
ظهوری ( آنندراج ).
کلمات دیگر: