نبیره شیخ با یزید یله و در مشهد زادگاه آبا و اجداد خود زندگی می کند .
کوکبی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوکبی . [ ک َ / کُو ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کوکب .
- شمع کوکبی ؛ از شاهد زیر چنین برمی آید که ظاهراً نوعی شمع بوده است :
کونشان شده ست چون لگن شمع کوکبی
وندر جواب این همه لال اند و الکن اند.
- شمع کوکبی ؛ از شاهد زیر چنین برمی آید که ظاهراً نوعی شمع بوده است :
کونشان شده ست چون لگن شمع کوکبی
وندر جواب این همه لال اند و الکن اند.
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کوکبی. [ ک َ / کُو ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کوکب.
- شمع کوکبی ؛ از شاهد زیر چنین برمی آید که ظاهراً نوعی شمع بوده است :
کونشان شده ست چون لگن شمع کوکبی
وندر جواب این همه لال اند و الکن اند.
کوکبی. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) نبیره شیخ بایزید یله و در مشهد زادگاه آبا و اجداد خود زندگی می کند. مطلع زیر از اوست :
کُشتی من دل خسته را، ترک کمان ابروی من
تا بازیابم زندگی ، تیری بیفکن سوی من.
- شمع کوکبی ؛ از شاهد زیر چنین برمی آید که ظاهراً نوعی شمع بوده است :
کونشان شده ست چون لگن شمع کوکبی
وندر جواب این همه لال اند و الکن اند.
سوزنی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کوکبی. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) نبیره شیخ بایزید یله و در مشهد زادگاه آبا و اجداد خود زندگی می کند. مطلع زیر از اوست :
کُشتی من دل خسته را، ترک کمان ابروی من
تا بازیابم زندگی ، تیری بیفکن سوی من.
( از مجالس النفایس ص 111 ).
کوکبی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) نبیره ٔ شیخ بایزید یله و در مشهد زادگاه آبا و اجداد خود زندگی می کند. مطلع زیر از اوست :
کُشتی من دل خسته را، ترک کمان ابروی من
تا بازیابم زندگی ، تیری بیفکن سوی من .
کُشتی من دل خسته را، ترک کمان ابروی من
تا بازیابم زندگی ، تیری بیفکن سوی من .
(از مجالس النفایس ص 111).
کلمات دیگر: