کلمه جو
صفحه اصلی

مرداری

فرهنگ فارسی

مردار

لغت نامه دهخدا

مرداری . [ م ُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به مرداریة، طایفه ای که انتساب ایشان به عیسی ملقب به ابی مونس است . (از الانساب سمعانی ).


مرداری . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مردار :
اگر از زندگی خود نکردی ذره ای حاصل
چه داری غم چو کردی جمع این دنیای مرداری .

عطار.



مرداری. [ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مردار :
اگر از زندگی خود نکردی ذره ای حاصل
چه داری غم چو کردی جمع این دنیای مرداری.
عطار.

مرداری. [ م ُ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به مرداریة، طایفه ای که انتساب ایشان به عیسی ملقب به ابی مونس است. ( از الانساب سمعانی ).


کلمات دیگر: