بسیار زیاد فراوان : کنم وصف پیلان گر دون شکوه که کیف خیالم رسد کوه کوه . ( یحیی کاشی )
کوه تا کوه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوه تا کوه. ( ق مرکب ) ازسر تا پا و سراسر و تماماً و همگی و کاملاً. ( ناظم الاطباء ). کوه کوه. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
زمین کوه تاکوه جوشن وران
برفتند با گرزهای گران.
زمین کوه تاکوه جوشن وران
برفتند با گرزهای گران.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 260 ).
و رجوع به کوه کوه شود.کلمات دیگر: