خوشمزگی کردن
فارسی به انگلیسی
to jest or joke
amuse
فرهنگ فارسی
مزاح کردن احماص
لغت نامه دهخدا
خوشمزگی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مزاح کردن. اِحماص. شوخی کردن. لودگی کردن. ظرافت طبع بخرج دادن. مسخرگی کردن.
کلمات دیگر:
to jest or joke
amuse