عمل مرد افکن قوی بودن پرزوری .
مرد افکنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مردافکنی. [ م َ اَ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل مردافکن. || بهادری. شجاعت. قوی پنجگی. دلیری :
چند کنی دعوی مردافکنی
کم زن و کم زن که کم از یک زنی.
چند کنی دعوی مردافکنی
کم زن و کم زن که کم از یک زنی.
نظامی.
نمایند مردی و مردافکنی.نظامی.
و رجوع به مردافکن شود.کلمات دیگر: