گزیدگی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خار، سوزش، نیش، گزیدگی، زخم نیش
فرهنگ فارسی
عمل گزیده لسع .
لغت نامه دهخدا
گزیدگی. [گ َ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل گزیدن. لَسعَة. عَضیض. عِضاض : جَدَر؛ نشان گزیدگی بر گردن خر. ( منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
گزیده بودن، حالت گزیده.
کلمات دیگر: