فرموک
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
چرخک، فرفره، تصور واهی، فرموک، گرش
فرموک
فرموک
فرهنگ فارسی
( اسم ) گروهه ریسمان ریسیده که بر دوک پیچیده باشند ۲ - چوبی بشکل مخروط که کودکان ریسمان بدان پیچند و از دست گذارند تا در روی زمین بچرخ در آید .
فرهنگ معین
(فَ ) (اِ. ) ۱ - گروهة ریسمان ریسیده که در دوک پیچیده باشند. ۲ - چوبی به شکل مخروط که کودکان ریسمان پیچند و از دست گذارند تا در روی زمین به چرخ درآید.
لغت نامه دهخدا
فرموک. [ ف َ ] ( اِ ) گروهه ریسمان ریسیده شده را گویند که بر دوک پیچیده شده باشد. ( برهان ) :
مشغول پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب
فرموک اخترانش بدزدد زدوکدان.
چو مردان ترک گیری پنبه و دوک.
مشغول پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب
فرموک اخترانش بدزدد زدوکدان.
اثیر اخسیکتی.
سراپایت یکی گردد چو فرموک چو مردان ترک گیری پنبه و دوک.
عطار.
|| چوبی را نیز گویند به اندام مخروطی که طفلان ریسمانی را بر آن پیچند و از دست گذارند تا روی زمین به چرخ درآید. ( برهان ). فرفروک. فرفر. فرفره. بادفر. رجوع به این مدخل ها شود.فرهنگ عمید
۱. گردنا.
۲. نوعی اسباب بازی شبیه دوک که دور خود می چرخد.
۳. گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد.
۲. نوعی اسباب بازی شبیه دوک که دور خود می چرخد.
۳. گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد.
کلمات دیگر: