sinewy, strong
سخت پی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
نیرومند، با اسطقس، پی دار، سخت پی
فرهنگ فارسی
نیرومند قوی پرزور که مقاومت داشته باشد .
لغت نامه دهخدا
سخت پی. [ س َ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) نیرومند. قوی. ( ولف ). پرزور که مقاومت داشته باشد :
کنون تا به بینم که با جام می
همی سست باشی وگر سخت پی.
( شاهنامه فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2849 ).
کنون تا به بینم که با جام می
همی سست باشی وگر سخت پی.
( شاهنامه فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2849 ).
کلمات دیگر: