کلمه جو
صفحه اصلی

عشقبازی کردن

فارسی به انگلیسی

court, woo, to make love

to make love


court, woo


مترادف و متضاد

make love (فعل)
عشق ورزیدن، عشقبازی کردن

gallant (فعل)
عشقبازی کردن، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن

flirt (فعل)
طنازی کردن، لاس زدن، عشقبازی کردن، اینسو و انسو جهیدن

gallivant (فعل)
لاس زدن، عشقبازی کردن، ولگردی کردن


کلمات دیگر: