با همدیگر صلح نمودن و آرمیدن .
تراهی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تراهی. [ ت َ ] ( ص ، اِ ) نوباوه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). میوه نوباوه و نورسیده را گویند. ( برهان ). میوه نوباوه و نوبر است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نوباوه و میوه نورسیده. ( غیاث اللغات ) :
برد بوستانبان به ایوان شاه
تراهی ولی هم ز بستان شاه.
تراهی. [ ت َ ] ( ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توادع ، و آن از معنی وداعة است. ( اقرب الموارد ). رفتار قوم به آرامش و رفق با یکدیگر. ( از المنجد ): تراهی القوم ؛ تعاملوا برفق و وداعة. ( المنجد ).
برد بوستانبان به ایوان شاه
تراهی ولی هم ز بستان شاه.
سعدی.
تراهی. [ ت َ ] ( ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توادع ، و آن از معنی وداعة است. ( اقرب الموارد ). رفتار قوم به آرامش و رفق با یکدیگر. ( از المنجد ): تراهی القوم ؛ تعاملوا برفق و وداعة. ( المنجد ).
تراهی . [ ت َ ] (ص ، اِ) نوباوه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ نوباوه و نورسیده را گویند. (برهان ). میوه ٔ نوباوه و نوبر است . (انجمن آرا) (آنندراج ). نوباوه و میوه ٔ نورسیده . (غیاث اللغات ) :
برد بوستانبان به ایوان شاه
تراهی ولی هم ز بستان شاه .
برد بوستانبان به ایوان شاه
تراهی ولی هم ز بستان شاه .
سعدی .
تراهی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توادع ، و آن از معنی وداعة است . (اقرب الموارد). رفتار قوم به آرامش و رفق با یکدیگر. (از المنجد): تراهی القوم ؛ تعاملوا برفق و وداعة. (المنجد).
فرهنگ عمید
میوۀ نورس، نوباوه.
پیشنهاد کاربران
مقدمی
کلمات دیگر: