کلمه جو
صفحه اصلی

صلاحیت دار کردن

مترادف و متضاد

fit (فعل)
شایسته بودن، مجهز کردن، تطبیق کردن، متناسب کردن، خوردن، اندازه بودن برازندگی، زیبنده بودن بر، مناسب بودن برای، سوار یا جفت کردن، صلاحیت دار کردن، گنجاندن یا گنجیدن


کلمات دیگر: