کلمه جو
صفحه اصلی

ستایشگری

مترادف و متضاد

eulogy (اسم)
تشویق، ستایش، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحه سرایی

adoration (اسم)
ستایش، عشق ورزی، پرستش، نیایش، ستایشگری، سجود

worship (اسم)
ستایش، پرستش، ستایشگری، سجود، عبادت

فرهنگ فارسی

حمد و عبادت و دعا . عمل ستایشگر .

لغت نامه دهخدا

ستایشگری. [ س ِ ی ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حمد و عبادت و دعا. ( ناظم الاطباء ). عمل ستایشگر :
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.
فردوسی.
ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرَد عیب نگهبانی دم را.
عرفی ( از آنندراج ).
رجوع به ستایشگر شود.


کلمات دیگر: