کلمه جو
صفحه اصلی

کج و معوج کردن

فارسی به انگلیسی

contort, screw, twist, warp, wring, writhe

مترادف و متضاد

deform (فعل)
عیب دار کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، کج و معوج کردن، زشت کردن، دشدیسه کردن


کلمات دیگر: