پذرفتار شدن وعد وعده قبول عقد مطاوعت پذیرفتاری .
پذرفتاری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پذرفتاری. [ پ ِ رُ ] ( حامص ) ضمان. ضمانت. ذمّه. کفالت. تعهّد. پذیرفتاری. تقبّل. تکفّل. تکفیل. وعد. وَعده. عدة. مطاوعت. قبول. قُبله. عقد. زعامت.
فرهنگ عمید
۱. قبول.
۲. تعهد.
۲. تعهد.
کلمات دیگر: