کلمه جو
صفحه اصلی

دریجان

فرهنگ فارسی

( اسم ) قانونی است در هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را بسه طبقه تقسیم کنند
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم .

لغت نامه دهخدا

دریجان . [ دَ ] (معرب ، اِ) معرب دریگان است . (آنندراج ). ده درجه از هر برجی باشد وبرای هر دریجانی صاحبی از کواکب سبعه هست و میان ایران و روم و هند در ارباب آنها اختلاف باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). قانونی در علم هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را به سه طبقه تقسیم کرده اند. (ناظم الاطباء). ادرجان . وجه . دهج . صورت . و رجوع به دریگان شود.


دریجان. [ دَ ] ( معرب ، اِ ) معرب دریگان است. ( آنندراج ). ده درجه از هر برجی باشد وبرای هر دریجانی صاحبی از کواکب سبعه هست و میان ایران و روم و هند در ارباب آنها اختلاف باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). قانونی در علم هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را به سه طبقه تقسیم کرده اند. ( ناظم الاطباء ). ادرجان. وجه. دهج. صورت. و رجوع به دریگان شود.

دریجان. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری بم و 38 هزارگزی جنوب راه شوسه بم به کرمان با 461 تن سکنه. آب آن از دو رشته قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دریجان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم . واقع در 42هزارگزی جنوب باختری بم و 38 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ بم به کرمان با 461 تن سکنه . آب آن از دو رشته قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فرهنگ عمید

= دریگان

دریگان#NAME?


دانشنامه عمومی

دریجان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بم در استان کرمان ایران است.


کلمات دیگر: