کلمه جو
صفحه اصلی

انتشار یافتن

فارسی به انگلیسی

to be published

فرهنگ فارسی

پراکنده شدن

لغت نامه دهخدا

انتشار یافتن. [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) پراکنده شدن :
وای از آن علمی که از بی عقل گردد منتشر
وای از آن زهدی که از بی علم یابد انتشار.
سنایی.
نگذاشت پا ز جاده مسطر برون قلم
تا حکم او براست روی انتشار یافت.
شفیع اثر ( ازآنندراج ).

واژه نامه بختیاریکا

پِنگیرِستِن

پیشنهاد کاربران

خبر افتادن ؛ خبر شایع شدن. منتشر شدن خبر : خبر مرگ گوشاگوش افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 357 ) . و خبر مرگ افتاده بود در میان غلامانش. ( تاریخ بیهقی ص 357 ) . و خبر در پارس افتاد که بازداشته را فردا نخواهند برد. ( تاریخ بیهقی ) .

انتشار گرفتن. [ اِت ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) انتشار یافتن :
شعاع خورشید از کله کبود بتافت
چو نور روی نگار من انتشار گرفت.


کلمات دیگر: