کلمه جو
صفحه اصلی

الوده شدن

فارسی به انگلیسی

to be contaminated, to get involved

فارسی به عربی

عیب

مترادف و متضاد

taint (فعل)
فاسد کردن، رنگ کردن، لکه دار کردن، عفونی کردن، الوده شدن، ملوث کردن

sully (فعل)
لکه دار کردن، کثافت، الوده شدن

واژه نامه بختیاریکا

( آلوده شدن ) پِلِهِستِن

پیشنهاد کاربران

در زبان ترکی حتی در زبان فارسی آلوده ی کسی شدن کنایه از عاشق شدن نیز می باشد .
آخشاملار چراخ یانار آلوده لر دونالار
بیلمیرم ندندیر آلا گوزلر سولانار
در فارسی می گویند : بدجوری آلوده ات شدم ( بد جوری عاشقت شدم )


کلمات دیگر: