کلمه جو
صفحه اصلی

مندر

فرهنگ فارسی

صاف کردن و مسطح کردن زمین بوسیله غلطک .

لغت نامه دهخدا

مندر. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) افکننده. ( آنندراج ). آنکه می افکند چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || از شمار افکننده. ( آنندراج ). آنکه از شمار می افکند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به شمشیر افکننده دست کسی را. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آنکه به شمشیر می افکند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || آنکه از مال خود بیرون می آورد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به اندار شود.

مندر. [ م َ دَ ] ( ع مص ) صاف کردن و مسطح کردن زمین بوسیله غلطک. ( از دزی ج 2 ص 618 ).

مندر. [ م َ دَ ] (ع مص ) صاف کردن و مسطح کردن زمین بوسیله ٔ غلطک . (از دزی ج 2 ص 618).


مندر. [ م ُ دِ ] (ع ص ) افکننده . (آنندراج ). آنکه می افکند چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از شمار افکننده . (آنندراج ). آنکه از شمار می افکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به شمشیر افکننده دست کسی را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه به شمشیر می افکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آنکه از مال خود بیرون می آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به اندار شود.


دانشنامه عمومی

مندر، روستایی از توابع بخش بم پشت شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان بم پشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۸۳ نفر (۸۱خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/mander/ مطابق قرار داد - پیمان – پیمانه

۱مطابق قرار داد ۲پیمان – پیمانه



کلمات دیگر: