حرکت مهزه
مهز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مهز. [ م َ ] (ع مص ) دور کردن . (از منتهی الارب ). دفع کردن . (از اقرب الموارد).
مهز. [ م َ هََ زز ] (ع اِ) حرکت . (اقرب الموارد). مهزة.
مهز. [ م َ ] ( ع مص ) دور کردن. ( از منتهی الارب ). دفع کردن. ( از اقرب الموارد ).
مهز. [ م َ هََ زز ] ( ع اِ ) حرکت. ( اقرب الموارد ). مهزة.
مهز. [ م َ هََ زز ] ( ع اِ ) حرکت. ( اقرب الموارد ). مهزة.
گویش مازنی
مگس
/mahaz/ مگس
کلمات دیگر: