کلمه جو
صفحه اصلی

انان

فارسی به انگلیسی

they, their, those

فارسی به عربی

اولیک , حم

مترادف و متضاد

those (ضمير)
ان، انها، انان

they (ضمير)
خودشان، آنها، ایشان، انها، انان، خودشانرا

فرهنگ فارسی

( آنان ) جمع : آن ضمیر اشاره برای اشخاص دور ایشان مقابل اینان : شراب لعل کش و روی مه جبینان بین . خلاف مذهب آنان جمال اینان بین . ( حافظ )
( صفت ) بسیار نالنده بسیار نال بیش نالنده .

فرهنگ معین

(اَ نّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار نالنده ، بسیار نال ، بیش نالنده .

لغت نامه دهخدا

( آنان ) آنان. ( ضمیر ) ج ِ آن. آن کسان. ایشان. اوشان. آنها :
همه تفاخر آنان بجود و دانش بود
همه تفاخر اینان بغاشیه ست و جناغ.
منجیک.
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و درخواب شدند.
خیام.
نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند.
سعدی.
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین.
حافظ.
آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی بما کنند؟
حافظ.

انان. [ اَ ] ( ع مص ) أن َّ المریض اناً و انیناً و اناناًو تأناناً؛ نالید. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نالش. ( مهذب الاسماء ). و رجوع به ان شود.

انان. [ اُ ] ( ع ص ) مرد بسیار ناله کننده. ( ناظم الاطباء ). بسیار ناله کننده. ( آنندراج ). کثیرالانین. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ناله. ( ناظم الاطباء ).

انان. [اَن ْ نا ] ( ع ص ) مرد بسیار ناله کننده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کثیرالانین. ( از اقرب الموارد ). بسیار نالنده. بسیارنال. بیش نالنده. ( فرهنگ فارسی معین ).

انان . [ اَ ] (ع مص ) أن َّ المریض اناً و انیناً و اناناًو تأناناً؛ نالید. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) نالش . (مهذب الاسماء). و رجوع به ان ّ شود.


انان . [ اُ ] (ع ص ) مرد بسیار ناله کننده . (ناظم الاطباء). بسیار ناله کننده . (آنندراج ). کثیرالانین . (از اقرب الموارد). || (اِ) ناله . (ناظم الاطباء).


انان . [اَن ْ نا ] (ع ص ) مرد بسیار ناله کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کثیرالانین . (از اقرب الموارد). بسیار نالنده . بسیارنال . بیش نالنده . (فرهنگ فارسی معین ).


واژه نامه بختیاریکا

( آنان ) هُونُو؛اونُو؛ خوسُو

پیشنهاد کاربران

ایشان

زمان حال استفاده به جای حال


کلمات دیگر: