بسته شدن
فارسی به انگلیسی
bind, close, clot, coagulate, fly
فارسی به عربی
اغلق
مترادف و متضاد
بستن، مسدود کردن، پایین اوردن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، برهم نهادن، جوش دادن
بستن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن
بسته شدن
شروع کردن، بسته شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بسته گردیدن بسته گشتن. یا بسته شدن عذر زن . بپایان رسیدن عذر
گویش اصفهانی
تکیه ای: darbandiyi
طاری: hâbandiyây(mun)
طامه ای: hebandiyâɂan
طرقی: hâbandiyâmun
کشه ای: hâbassi beboymun
نطنزی: hâbandeniyâɂan
واژه نامه بختیاریکا
پورِستِن
جدول کلمات
انسداد
پیشنهاد کاربران
انعقاد
تخته بند شدن
کلمات دیگر: