کلمه جو
صفحه اصلی

انجام شدن

فارسی به انگلیسی

fare

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - اجرا شدن عمل شدن . ۲ - بپایان رسیدن کامل شدن .

لغت نامه دهخدا

انجام شدن. [ اَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پایان یافتن. ختم شدن. برگذار شدن. ( یادداشت مؤلف ). بپایان رسیدن. کامل شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || اجرا شدن. عمل شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

واژه نامه بختیاریکا

رَو گردِن؛ سر گِریدِن؛ پا گِریدِن

پیشنهاد کاربران

صورت گرفتن

انجام گرفتن

به تحقق پیوستن

صورت پذیرفتن


کلمات دیگر: