نام هر یک از تقسیمات کتاب ریگ ودا .
( اسم ) نوعی پارچه ابریشمین که از آن خیمه و سایبان میساختند .
( اسم ) نوعی پارچه ابریشمین که از آن خیمه و سایبان میساختند .
مندله . [ م َ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی مندل که عود خام است . (منتهی الارب ). مندل و عود خام . (ناظم الاطباء). عود خام . (الفاظالادویه ). رجوع به مندل شود. || دایره ٔ عزایم خوانان باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). دایره ٔ عزیمت خوانان و مقدار شش گز در شش گز. رجوع به مندل شود. || مطلق دایره را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).
مندله . [ م َ/ م ِ دِ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی از قماش که از آن خیمه و سایبان سازند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). نوعی ازقماش بود. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به مَندِل شود.