کلمه جو
صفحه اصلی

ملیل

فرهنگ فارسی

لیل ملیل شب تاریک .

لغت نامه دهخدا

ملیل. [ م َ ] ( ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نان در خاکستر گرم یعنی ملة پخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || طریق ملیل ؛راه سپرده و روشن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). راه پاسپرده و آسان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملیل. [ م ُ ل َ ] ( ع اِ ) زاغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).زاغ و کلاغ. ( ناظم الاطباء ). غراب. ( اقرب الموارد ).

ملیل. [ م ُ ل َی ْ ی َ ] ( ع ص ) لیل ملیل ؛ شب تاریک. ( منتهی الارب ). شب دراز و تاریک. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ملیل . [ م َ ] (ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی ملة پخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || طریق ملیل ؛راه سپرده و روشن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). راه پاسپرده و آسان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ملیل . [ م ُ ل َ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).زاغ و کلاغ . (ناظم الاطباء). غراب . (اقرب الموارد).


ملیل . [ م ُ ل َی ْ ی َ ] (ع ص ) لیل ملیل ؛ شب تاریک . (منتهی الارب ). شب دراز و تاریک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

ملیل (روستا). ملیل به عربی ( الُملَیل )، روستایی است در جنوب منطقهٔ (المخادر)، بمسافت ۱۴کیلومتر، در ناحیهٔ (یعر الباطن) و در عزلهٔ (ذی یَزن)، از توابع استان لَحِج در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۱۲۰) نفر (۴ خانوار) می باشد.

مَلیل /malil/ ولرم، نه گرم و نه سرد


گویش مازنی

بیمارگونه – ناخوش


/malil/ بیمارگونه – ناخوش

واژه نامه بختیاریکا

( مَلیل ) معتدل؛ ملیح؛ ولرم


کلمات دیگر: