رئیس آشپزخان. پادشاه یا بزرگی : بل یکی مطبخ خوبست ز بهر ما این جهان و تو یکی مطبخ سالاری . ( ناصر خسرو )
مطبخ سالار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مطبخ سالار. [ م َ ب َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سالار و رئیس مطبخ پادشاه یا امیری. رئیس آشپزخانه بزرگ یا فرمانروائی :
بل یکی مطبخ خونست ز بهر ما
این جهان و تو یکی مطبخ سالاری.
بل یکی مطبخ خونست ز بهر ما
این جهان و تو یکی مطبخ سالاری.
ناصرخسرو.
آنگاه جگر را بیافرید در غایت گرمی و آن را مطبخ سالار دل گردانیده و معده را بر مثال دیگی بر بالای جگر نهاد. ( قصص الانبیاء ص 12 ).فرهنگ عمید
رئیس آشپزخانه.
کلمات دیگر: