وعث . [ وُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ وَعث . رجوع به وَعث شود.
وعث
لغت نامه دهخدا
وعث. [ وَ ع َ ] ( ع مص )شکسته گردیدن دست. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دشوارگذار گردیدن راه. ( اقرب الموارد ).
وعث. [ وَ ع ِ ]( ع ص ) راه که به آسانی نتوان رفتن در وی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). راه دشوارگذار. ( ناظم الاطباء ).
وعث. [ وُ ] ( ع اِ ) ج ِ وَعث. ( اقرب الموارد ). رجوع به وَعث شود.
وعث. [ وُ ع ُ ] ( ع اِ ) ج ِ وَعث. رجوع به وَعث شود.
وعث . [ وَ ] (ع ص ، اِ) جای نرم و بی ریگ که پای در آن فرورود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || راه که به آسانی نتوان رفتن در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). وَعِث به همین معنی است . (منتهی الارب ). || استخوان شکسته ٔ گران سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (مص ) دشوارگذار گردیدن راه . (منتهی الارب ). || شکسته گردیدن دست . (ناظم الاطباء).
وعث . [ وَ ع َ ] (ع مص )شکسته گردیدن دست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دشوارگذار گردیدن راه . (اقرب الموارد).
وعث . [ وَ ع ِ ](ع ص ) راه که به آسانی نتوان رفتن در وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). راه دشوارگذار. (ناظم الاطباء).
وعث . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَعث . (اقرب الموارد). رجوع به وَعث شود.