کلمه جو
صفحه اصلی

اغماد

لغت نامه دهخدا

اغماد. [ اَ ] ( ع اِ )ج ِ غِمد، یعنی نیام شمشیر و کارد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ِ غمد، غلاف شمشیر. ( از اقرب الموارد ). غُمود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

اغماد. [ اِ ] ( ع مص ) در نیام کردن شمشیر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بغلاف آوردن شمشیر: اغمد السیف ؛ ادخله فی الغمد. ( از اقرب الموارد ). || در یکدیگر درآوردن چیزی را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یک دیگر درآوردن اشیا: اغمد الراکب متاعه ؛ رکّبه. ( از اقرب الموارد ). || نهادن گلیم بر پشت ستور در زیر بار تا پشت آن مجروح نگردد: اغمد الحلس ؛ جعله تحت الرجل لیقی به الظهر من عقر الرجل. ( از اقرب الموارد ).

اغماد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ غِمد، یعنی نیام شمشیر و کارد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ غمد، غلاف شمشیر. (از اقرب الموارد). غُمود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


اغماد. [ اِ ] (ع مص ) در نیام کردن شمشیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بغلاف آوردن شمشیر: اغمد السیف ؛ ادخله فی الغمد. (از اقرب الموارد). || در یکدیگر درآوردن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک دیگر درآوردن اشیا: اغمد الراکب متاعه ؛ رکّبه . (از اقرب الموارد). || نهادن گلیم بر پشت ستور در زیر بار تا پشت آن مجروح نگردد: اغمد الحلس ؛ جعله تحت الرجل لیقی به الظهر من عقر الرجل . (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= غمد

غمد#NAME?



کلمات دیگر: