کلمه جو
صفحه اصلی

وضاء

لغت نامه دهخدا

وضاء. [ وِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ وضی ٔ، به معنی خوب و پاکیزه روی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به وضی شود.

وضاء. [ وُض ْ ضا ]( ع ص ) خوب و پاکیزه روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، وضاؤن ، وضاضی ٔ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): رجل وضاء؛ مرد نیکوروی. ( مهذب الاسماء ).

وضاء. [ وِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وضی ٔ، به معنی خوب و پاکیزه روی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وضی ٔ شود.


وضاء. [ وُض ْ ضا ](ع ص ) خوب و پاکیزه روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، وضاؤن ، وضاضی ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل وضاء؛ مرد نیکوروی . (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: