وعظ کردن موعظه کردن
وعظ گفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وعظ گفتن. [ وَ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) وعظ کردن. موعظه کردن. پند و اندرز دادن. نصیحت کردن :
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرودمیخ آهنین در سنگ.
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرودمیخ آهنین در سنگ.
سعدی.
کلمات دیگر: