ورشکسته , ورشکست , بي پول
معدم
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
درویش، فقیر، بی چیز، نیازمند
( اسم ) ۱ - اعدام کننده نابود سازنده. ۲ - فقیر تهی دست درویش .
( اسم ) ۱ - اعدام کننده نابود سازنده. ۲ - فقیر تهی دست درویش .
فرهنگ معین
(مُ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - اعدام کننده ، نابود - سازنده . ۲ - فقیر، تهیدست .
لغت نامه دهخدا
معدم. [ م ُ دِ ]( ع ص ) آنکه نیست و نابود می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || درویش و نیازمند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: