(مُ ) [ ع . مغالاة ] (مص ل . ) ۱ - گران - فروشی کردن . ۲ - از حد در گذشتن .
مغالات
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مغالات. [ م ُ ] ( ع مص ) گران فروشی کردن : در مغالات بضاعت بضع مبالغتی نکنم. ( مرزبان نامه ص 249 ). و رجوع به مغالاة شود.
مغالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «غ ل و» ) بها کردن پس درگذشتن از حد در آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گران خریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بغایت برداشتن دست را در انداختن تیر یا بنهایت قوت دور انداختن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). انداختن تیر را به دورترین نقطه که ممکن است. || مبالغه کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ).
مغالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «غ ل و» ) بها کردن پس درگذشتن از حد در آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گران خریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بغایت برداشتن دست را در انداختن تیر یا بنهایت قوت دور انداختن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). انداختن تیر را به دورترین نقطه که ممکن است. || مبالغه کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ).
مغالات . [ م ُ ] (ع مص ) گران فروشی کردن : در مغالات بضاعت بضع مبالغتی نکنم . (مرزبان نامه ص 249). و رجوع به مغالاة شود.
فرهنگ عمید
۱. از حد گذشتن.
۲. نرخ چیزی را بالا بردن، گران فروشی کردن.
۳. گران خریدن.
۲. نرخ چیزی را بالا بردن، گران فروشی کردن.
۳. گران خریدن.
کلمات دیگر: