کلمه جو
صفحه اصلی

وصاء

لغت نامه دهخدا

وصاء. [ وَ ] ( ع مص ) وصی. وصاءة. درهم و پیوسته روییدن گیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).

وصاء. [ وَص َءْ ] ( ع مص ) ریمناک و چرکین گردیدن. ( منتهی الارب ). چرکین گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

وصاء. [ وَ ] (ع مص ) وصی . وصاءة. درهم و پیوسته روییدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).


وصاء. [ وَص َءْ ] (ع مص ) ریمناک و چرکین گردیدن . (منتهی الارب ). چرکین گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: