سقط کردن جنین را
افگانه کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( آفگانه کردن ) ( ~. کَ دَ )(مص ل . )سقط جنین کردن ، بچه افکندن .
لغت نامه دهخدا
افگانه کردن. [ اَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سقط کردن جنین را، چنانکه : زن کودک افگانه کرد. ( یادداشت مؤلف ) :
مادر ایام اگرچه از فنا آبستن است
چرخ بهر عمر او افگانه کرده ست از فنا.
چون شفق خون شده زهدان بخراسان یابم.
مادر ایام اگرچه از فنا آبستن است
چرخ بهر عمر او افگانه کرده ست از فنا.
سنایی.
مادر نحل که افگانه کند هر سحرش چون شفق خون شده زهدان بخراسان یابم.
خاقانی.
کلمات دیگر: