ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی ِ ] (ص مرکب ) آنکه تمیز نمیدهد. بی تمیز. (ناظم الاطباء).
ناممیز
لغت نامه دهخدا
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی ِ ] ( ص مرکب ) آنکه تمیز نمیدهد. بی تمیز. ( ناظم الاطباء ).
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] ( ص مرکب ) تمیز داده ناشده. نامشخص. نامعین. نامعلوم. جدا و مشخص ناشده.
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] ( ص مرکب ) تمیز داده ناشده. نامشخص. نامعین. نامعلوم. جدا و مشخص ناشده.
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] (ص مرکب ) تمیز داده ناشده . نامشخص . نامعین . نامعلوم . جدا و مشخص ناشده .
کلمات دیگر: