چیز نفیسی که بر آن بخل میشود
مضنت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مضنت. [ م َ ض َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) چیز نفیسی که بر آن بخل میشود : فرمود که این مرواریدها بدو باید داد چون این دانه ها جای مضنت بود. ( جهانگشای جوینی ).
مضنة. [ م َ ض َن ْ ن َ / م َ ض ِن ْ ن َ ] ( ع اِ ) آنچه که بدان بخیلی کنند. یقال علق مضنة؛ چیز نفیسی که بر آن بخیلی کنند. ( از محیطالمحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( از مهذب الاسماء ). هذا علق مضنة؛ نفیس که بدان بخل تواند کرد. ( منتهی الارب ). هذا علق مضنة؛ یعنی این چیز نفیس است که بدان بخل توان کرد. ( ناظم الاطباء ).
مضنة. [ م َ ض َن ْ ن َ / م َ ض ِن ْ ن َ ] ( ع اِ ) آنچه که بدان بخیلی کنند. یقال علق مضنة؛ چیز نفیسی که بر آن بخیلی کنند. ( از محیطالمحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( از مهذب الاسماء ). هذا علق مضنة؛ نفیس که بدان بخل تواند کرد. ( منتهی الارب ). هذا علق مضنة؛ یعنی این چیز نفیس است که بدان بخل توان کرد. ( ناظم الاطباء ).
مضنت . [ م َ ض َن ْ ن َ ] (ع اِ) چیز نفیسی که بر آن بخل میشود : فرمود که این مرواریدها بدو باید داد چون این دانه ها جای مضنت بود. (جهانگشای جوینی ).
فرهنگ عمید
آنچه به آن بخل ورزند.
کلمات دیگر: