کلمه جو
صفحه اصلی

نامله

لغت نامه دهخدا

( ناملة ) ناملة. [ م ِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث نامل است. ( ازالمنجد ). زن سخن چین. نمامة. رجوع به نامل شود. || راه پاسپرده بسیار مسلوک. ( منتهی الارب ).

نأملة. [ ن َءْ م َ ل َ ] ( ع مص ) رفتارِ بندی و رفتن آن. ( منتهی الارب ). رفتن مردی که مقید و دربند است یا رفتن به شیوه کسی که دربند است : نأمل المقید نأملة؛ مشی ، و یقال : نأمل الرجل ؛ اذا مشی مشیة المقید. ( از اقرب الموارد ).

ناملة. [ م ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث نامل است . (ازالمنجد). زن سخن چین . نمامة. رجوع به نامل شود. || راه پاسپرده ٔ بسیار مسلوک . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: