صدور فرمان , امريه , نسخه نويسي , تجويز , نسخه , دستورالعمل , دستور خوراک پزي , خوراک دستور
وصفه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( وصفة ) وصفة. [ وَ ف َ ] ( ع مص ) بیان کردن طبیب برای مریض آنچه از دارو که باید مریض بدان مداوا و معالجت گردد. ( از اقرب الموارد ).
وصفة. [ وَ ف َ ] (ع مص ) بیان کردن طبیب برای مریض آنچه از دارو که باید مریض بدان مداوا و معالجت گردد. (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: