کلمه جو
صفحه اصلی

معری

فرهنگ فارسی

منسوب به معره .
( اسم ) ۱ - ناپوشیده ( عضو بدن و غیره ) برهنه . ۲ - ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه باسباغ و اذالت و ترفیل کنند .
ابوالعلائ

فرهنگ معین

(مُ رّا ) [ ع . ] (اِمف . ) برهنه .

لغت نامه دهخدا

معری . [ م َ ع َرْری ] (اِخ ) ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء معری شود.


معری . [ م َ را ] (ع اِ) آنچه برهنه باشد زنان را از دست و پا و روی و رخسار. ج ، مَعاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جایی که نرویاند چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


معری . [ م َ ع َرْ ری ] (ص نسبی ) منسوب است به معرةالنعمان که شهری است در شام . (از انساب سمعانی ). منسوب به شهر معرة النعمان . (ناظم الاطباء). و رجوع به معرةالنعمان شود.


معری. [ م َ را ] ( ع اِ ) آنچه برهنه باشد زنان را از دست و پا و روی و رخسار. ج ، مَعاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جایی که نرویاند چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معری. [ م ُ ع َرْ را ] ( ع ص ) برهنه و عریان و ناپوشیده. ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). برهنه. مجرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || بی مو. ( ناظم الاطباء ). || معاف و آزاد. ( ناظم الاطباء ). || فرج معری ؛ کس که گوشت پاره پایین تلاق باریک شده به کنارش چسفیده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسمی که عامل بر آن داخل نشده باشد مانند مبتدا. || ( اصطلاح عروض ) بیت که از ترفیل و اذاله و اسباغ سالم باشد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه به اسباغ و اذالت و ترفیل کنند. ( المعجم چ مدرس رضوی ص 48 ). نزد عروضیان عرب عبارت است از ضرب که عاری از زیادتی باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معری. [ م َ ع َرْ ری ] ( ص نسبی ) منسوب است به معرةالنعمان که شهری است در شام. ( از انساب سمعانی ). منسوب به شهر معرة النعمان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معرةالنعمان شود.

معری. [ م َ ع َرْری ] ( اِخ ) ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء معری شود.

معری . [ م ُ ع َرْ را ] (ع ص ) برهنه و عریان و ناپوشیده . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). برهنه . مجرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بی مو. (ناظم الاطباء). || معاف و آزاد. (ناظم الاطباء). || فرج معری ؛ کس که گوشت پاره ٔ پایین تلاق باریک شده به کنارش چسفیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسمی که عامل بر آن داخل نشده باشد مانند مبتدا. || (اصطلاح عروض ) بیت که از ترفیل و اذاله و اسباغ سالم باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه به اسباغ و اذالت و ترفیل کنند. (المعجم چ مدرس رضوی ص 48). نزد عروضیان عرب عبارت است از ضرب که عاری از زیادتی باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).


فرهنگ عمید

برهنه، ناپوشیده.


کلمات دیگر: