کلمه جو
صفحه اصلی

نامعموری

لغت نامه دهخدا

نامعموری. [ م َ ] ( حامص مرکب ) معمور و آبادنبودن. ویرانی. خرابی. خراب و بایر و متروک بودن.


کلمات دیگر: